دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

اعترافات تلخ!!!!

سلام. چطورین؟ 

جمعه صبح دومین جلسه توجیهی واسه مکه مون بود.چون مسیر طولانی بود به اصرار بابام با ماشینش رفتیم.تو مسیر برگشت قرار شد یکم میوه بخریم. 

سعید جان موقع پارک کردن رفت و رفت و رفت بهش گفتم حالا میندازی تو جوب. یه نگاهی به دور و برت بنداز و از اونجایی که فکر میکرد من بازم دارم شوخی میکنم افتادیم تو جوب. 

من چشمام گرد که چرا؟من که گفتم آیا. اون خنده بر لب که اِ این جوب و میگفتی؟ من: مگه ماشین باباته که میندازی تو جوب. سعید: ماشین بابام و که ی بلا دیگه سرش آوردیم. 

اولین جلسه توجیهی رو با ماشین پدر شوهر رفتیم. وقتی جلسه تموم شد شب بود. یکم که رفتیم متوجه شدیم ماشین باباش پنچر شد.به زور تایر زاپاس و عوض کردیم یکمتر! که رفتیم دیدم دوباره پنچر شد.(زاپاس پنچر بود). 

خلاصه وسط اوتوبان مردمم خیر خواه. شبم بود خورشید و به روشنی میدرخشید!!!مجبور شدم ۴۵ دقیقه تو ماشین بشینم.تا بالاخره درست شد.... 

به سعید میگم دفعه اول از بابات ماشین گرفتیم پنچر شد دفعه دوم ماشین از بابام گرفتیم اینجوری شد. به نظرت جلسه سوم و چیکار کینم؟ کسی حاضر میشه به ما دو تا ماشین بده؟!!!

نظرات 7 + ارسال نظر
لبخند بانو شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:38 ب.ظ http://labkhandam.blogsky.com/

خدا خط یازده داده واسه همین مواقع که ماشین نیست دیگه
الان هم که ماشین شده بیشتر از دو برابر و ماهایی که ماشین نداریم باید در رویای ماشین به سر ببریم

۲۵ کیلومتر و با خط ۱۱ بریم عزیزم؟؟؟!!!!
آره واقعا. ما خیلی نامیده هستیم. حالا باز خدا رو شکر موتور داریم و همه امیدمون به اینه که زودتر تابستون بشه واسه ماشین دارا زبون در بیاریم!!!!

ســــــــارا پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ب.ظ http://www.gelayol.blogsky.com

مریم جان یه کاری کنـــید که به مکه برسید با اتوبوسی تاکسی چیزی برید

راستی جواب کامنت مـــــحبـــــــوبــــــه رو انگار با اســــــــــم من دادی

ظاهرا بدجور تو مـــــــختــم ها

انگار هـــــــمه رو ســـــــارا میبــــــینی

نگران نباش گلم. ماشین پدر شوهر هست. خبر ندارند که. باز ماشین میدن دست ما. ما هم محتاط!!!

وای شرمنده گلم. میدونی یه کامنت از شما بود میخاستم تایید نشه همه حواسم رو اون کامنت بود همه رو سارا میدم

سارا اینجا. سارا اونجا. سارا همه جا

مرتضی چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

ماشین ما هم هستا!اصلا هم قابل شما رو نداره فقط قبلش باید چک ضمانت صحیح بردن و صحیح آوردنش رو امضاء بفرمائید هم شما آبجی خانومی و هم آقای همسر محترم!!!!

خب همینطور بگو نمیدم چرا شرط سخت سخت میزاری داداش من.

صدف چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 ب.ظ http://sadaf-2668.blogsky.com

ای بابا من همش باید راه بیفتم بیام غلطای وبلاگ شماهارو درست کنم

دوتا کامنت بالا رو نگاه کن اونو محبوبه نوشته نه سارا

خوبه بالاش نوشته محبوبه ... اونوقت تو جواب نوشتی سارا جون
خب یکم دقت کنید دیگه . من به درس و مشخام برسم یا بیام اشتباههای شماهارو برطرف کنم؟!؟!

علیک سلام صدف جون
کو؟ چرا جو میدی؟!!!

کامنت تو که اشتباه نشده که اینقدر داری خودتو میکشی سارا جون
شما به درس و مخشات برس عزیزم. واقعا من و سارا اگه تو رو نداشتیم چیکار میکردیم صدف جون

صدف یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:53 ب.ظ

راستی مریمی پاشو برو پروفایلتو درست کن دانشجوی کارشناسی دیگه ینی چی؟ تو الآن یه پا خانم لیسانسه مدیری

چشم عزیزم. امر دیگه ای

محبوبه یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:52 ب.ظ http://mzm70.blogsky.com

آخرش به جلسه رسیدین ؟؟؟؟

اول به جلسه میرسیم بعدش این اتفاق ها میفته محبوبه جون.

صدف یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:59 ب.ظ http://sadaf-2668.blogsky.com

میگم مریمی شما اول یه دور جلسه توجیهی جهت آموزش تحویل صحیح امانت برید اون وقت برای دفه سوم بیا ماشین منو ببر

جلسش دوره میشه ماشینت و بدی صدف جونممممم؟

صدف مگه ماشین دالی دخمل؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد