دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

برف بازی!!!

دیروز یکی از بهترین روزای زندگیم بود و این خوشی و مدیون شوهر عزیزم هستم. دیروز از صبح اینجا برف میومد و تا عصری 10 سانتی برف اومد. سعید امتحان داشت . فکر کردم چطوری میشه خستگی امتحان و فراموش کنه و برای امتحان فردا آماده بشه که به این نتیجه رسیدم. 

وقتی در و براش باز کردم و حیاط و دید  کلی خوشحال شد و ذوق کرد و عشقولی در کردیم. همون جا دم در کلی با هم برف بازی کردیم و عکس گرفتیم.خیلی خوب بود. گفتم اینجوری فایده نداره بیا بریم پیاده روی تو برف. 

سعید هم قبول کرد و رفتیم اما این دفعه با موتورررررررررررررر.!!! درختها خیلیییییییییی خوشگل بودن. خدایا شکرت چقدر دلم باز شد . انگار ی جون تازه ای گرفتم. سعید یاد جونیاش افتاده بود و منم پایه. ی گلوله برف درست میکرد و از دور میزد به درختها و برفاش میریخت رو سر اونایی که زیرش بودن و منم قش میزدم از خنده. هر چی دور و برشون و نگاه میکرد نمیفهمیدن از کجا بوده. هیچکسی شکش به ما نمیبرد.شده بود عین دوربین مخفی.  

 

 

خلاصه یکساعتی تو خیابونا میچرخیدیم و بعدش  شام خوردیم و یکم فیلم دیدیم و ساعت 10 شد. سعید تازه میخاست امتحان فرداش و بخونه. یک ربعی درس خوند که پیام براش اومد امتحانای فردا لغو. ما رو میگی خیلی خوشحال شدیم و جیغ زدیم و.... 

 

سعید گفت پاشو بریم بیرون پیاده روی. منم پایه سریع آماده شدیم و رفتیم. تو مسیر مثلا دستمو میگرفت که لیز نخورم و سریع پاشو میکوبید به درخت و هر چی برف بود میریخت رو سر من بدبخت و خودش فرار میکرد. جفتمون شال و کلاه کردیم و با قیافه های مبدل!!!! با خیال راحت برف بازی کردیم. عکس گرفتیم. 

موقع برگشت هم با دو تا پسری اونطرف خیابون برف بازی کردیم. اونا بزن ما بزن. ساعت 12 هم رسیدیم خونه و 4 و نیم صبح هم رفت سر کار. خیلی خوب بود.خداجون شکرت. شکرت به خاطر داشتن شوهر به این خوبی که با وجود امتحان فرداش به من نه نگفت و به خواسته هام توجه کرد. عاشقتم سعید.

اینم از آدم برفی ما که من و خواهر شوهری تو باغ ساختیم.


نظرات 12 + ارسال نظر
صدف شنبه 28 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:05 ب.ظ http://sadaf-268.blogsky.com

زاستی یادم رفت بگم ...



آدم برفیت قشنگه

سلام صدف جان. خوبی گلمممممممممممممممممممم؟ دلم برات تنگ ناک شده آ
چرا با دعوا میگی قشنگه

صدف شنبه 28 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:04 ب.ظ http://sadaf-268.blogsky.com

مریم دوجایی؟؟
درا نیستی؟؟
پس دی میای؟؟
من اومدمااااااااااااااااااااااااااااااا نمیخای بیای منو ببینی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام صدف جونمممممممممممممممممممم. مریضم. سرما خوردم.
آزادیت مبارک. بالاخره امتحانات تموم شد آ

بلورین سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:54 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

سلام مریم جونی
بهههههههههههه چه قدر حس خوبیه...کاش می شد یه خورده برف هم اینجا می اومد و ما هم این حسای قشنگ و تجربه می کردیم...چه قدر منظره برفی قشنگه...خصوصا درختا که برف روش نشسته...آدم کیف میکنه...
به هر حال نوش جونتون بشه

سلام عروس خانوم. خوبیییییییییییییییییی؟
ایشالا اونجا هم برف میاد. مگه شیراز و اونطرفا نبودی؟ برف نیومده اونجا؟!!!!!
چشمات قشنگ میبینن ولی خدایی خیلی درختا خوشگل شده بودن و حسابی سر ذوق اومدم. امیدوارم اونجاهم برف بیاد و شما هم کلی خوش بگذرونید.

مرتضی یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:48 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

به به
ب ب به به
چه خبره اینجا
کلی قلب قشنگ قشنگ
کلی عشقولانه های قشنگ قشنگ
وای آبجی خانومی سلام
خوشحالم که این قدر لحظات قشنگ قشنگ داشتید.ایشالا این لحظه های قشنگ قشنگ همیشه و همیشه در زندگی سبزتون جاری باشه.

ب ب به به و خوب اومدی. ریتم داشت شدیدددددددددددد


سلام. خوبی شما؟ ممنون. همچنین شما. چقدر دعا کنم آخه

فریبا یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:12 ق.ظ

سلام چطوری؟کم پیدا بودی؟با خوندن حرفات کلی حالم جا اومد. منم خیلی وقته که منتظر یه برف حسابیم. قدر شوهر مهربونتم بدووووووون .. البته همسری منم بیسته
ایشالا که روز به روز اتیش عشقتو ن
تند تر بشه

سلام فریبا جان. خوبی ؟ چیکار کنم...
ایشالا برف حسابی میاد و شما هم خوش میگذرونید .
چشممممم.
ایشالا همه خوشبخت بشند

سحر شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:01 ب.ظ

دیگه بدون اینکه بگم خودت می دونی که من کلاً در این زمینه ها حسودم.
واسه همین حسادتمو کنترل کردم و چیزی نگفتم.البته اشتباه نشه ما خودمون وقتی پای شینطت پیش بیاد همه رو به حسودی وا می داریم.
از همین کارا که شما کردید ما هم می کنیم.

بگی بیشتر ذوق میکنم که حرصت میدم
برووووووووووووووووووووووووو. من بلام میدونی.....

الهه آبها شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:41 ق.ظ http://arezu68.blogfa.com

خیلی قلبات خوشکل بود و ایده ی جالبی بود
ولی خب ما که حیاط مداریم تا ازین کارا بکنیم
خدایی قدر شوهرتو بدون
حتما خیلی دوست داره که بهت نه نگفته

چشمات خوشگل میبینن عزیزم.
خب روی برفای پشت بام نقاشی کن. ما هم ی حیاط کوچولو داریممممممممممممممممم نصف دیگش مال همسایه طبقه پایینی.

منم دوستش دارم. عاشقشمممممممممممممم

سحر شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:40 ق.ظ

سلام
خوشحالم که خوشحالی.
بمیری....
نه لینک "این" باز شد و نه عکسات.
پس بازم :
بمیری... .

سلام. این دفعه نگفتی حسودیم شد خانومی.
چرا باز نشد؟؟؟ سعی کن از دستت میره.
خودت بمیرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

غروب شوم پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:02 ب.ظ http://ghorob-shom.blogsky.com/http://

خیلی خوشحالم که شادی در کنار همسرت انشاال....همیشه وهمیشه از زندگی لذت ببری

سلام. ممنون . لطف داری. امیوارم مشکلات شما هم به زودی حل بشه

خاطرات روزانه من چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 ق.ظ

چه آدم برفی قشنگی
ایشالا همیشه به شادی عزیزم

چشمات قشنگ میبینن عزیزم.
قربونت. همچنین شما و آقاتون

زی زی بانو سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:57 ب.ظ

واااااااااااااااااااای قلبارووووووووووو

چطور درست کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ی ظرف قلبی داشتم که زدم تو برف و اینجوری شد.
خوشگله؟!!!

آلیس سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ق.ظ

عزیزم خداروشکر این نعمت خدا انقدر شادتون کرد.
همیشه شاد باشین گلم

قربونت برم. اره خیلی وقت بود دلم ی تنوع میخاست که خدا رو شکر برف اومد. نه اینکه سالی یه باره حسابی ذوق زده شده بودم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد