دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

هنرهای من!!!

امشب یهویی به سرم زد یدونه گل سر واسه الهه درست کنم. کار اولم بود. کلی هم انگشتام سوخت.چطوره؟


  ی سوال: چطوری میشه اسم وبمو پایین عکس بنویسم؟!!!

آبروم رفت!!!

تا حالا شده سوتی بدی اونم از نوع حیثیتی!!! 

صبح دختر عمم ی پیام داد که دقیقا عین متن و براتون مینویسم.  

من میدویدم+تو میدویدی+او میدوید=ماله چه زمانیه؟ توزیع سبد کالا  

من هم چند تا از مخاطبام و از جمله بابام و پدر شوهرم و علامت زدم و براشون این پیام و فرستادم. 

هر کی گفت نکته حیثیتیش کجا بوده؟ 

 =============================================================== 

نکته اش بوس اخر پیام بود که برای پدر شوهر ارسال کردم!!! حالا بابام و میشه ی کارش کرد. با همه شوخی با پدر شوهرم شوخی؟ بوس؟!!!! تا این حد صمیمی؟!!! واسه من که قابل هضم نیست!!! 

قضیه رو واسه سعید گفتم خندش گرفت و فقط تو چشمام نگاه کرد. به نظرتون نگاهش چه معنی داشت؟!!

اعتقاداتت تو حلقم!!!

ی شوهر دارم صبح ساعت 8 برام ی شارژ خریده و شمارشو اس کرده. تو خواب و بیدار تشکر کردم و بهش گفم به چه مناسبت آیا؟جواب داد: دهه فجر!!!!!! یعنی ی همچین شوهر معتقدی من دارم. اعتقاداتت تو حلقم عزیزم. 

تو پست قبلی برام ی شارژ خریده بود. هنوز شارژ داشتم ولی مطمئنم یادش رفته بود برام شارژ خریده منم دستش و کوتاه نکردم و شماره جدیدو وارد کردم. و به روی مبارک نیوردم که 20 تومن شارژ دارم.  ی همچین زن خانومی هستم که دست شوهرم و کوتاه نمیکنم. 

 

قرار بود دانشجویی بریم مشهد که جور نشد. شاید هنوز امام رضا نطلبیده. همشم مشکل نداشتن مرخصی. خدایا ی گونی پول با ی گونی مرخصی از اسمون بفرست!!!!

 

چقدددد هوا سرد شده.اینجا هم پنجمین برف هم اومد. خدایا شکرت......

برابری حقوق زن و مرد!!!!

امشب سعید رفته کار. وقتی میره دلم میگیره عصری رفتم خونه مادر شوهرم. آخرین قسمت سریال آوای باران و دیدیم  و پدر شوهرم منو رسوند خونمون.   

به سعید اس دادم که من رسیدم خونه و سعید زنگ زد.   

زنگ زد و با ی لحن مهربانانه!!! گفت خب تعریف کن ببینم باران چی شد؟ منم با هیجان خاصی داشتم براش تعریف میکردم و سعید هم  هر از گاهی ادامه حرفامو و میگفت و من اصلا متوجه نمیشدم که سر کار سریال و دیده  

 

 تا اینکه گفتم بارانم به باباش رسید و سعید گفت آره حالش بد شد وبردنش بیمارستان خب.....

من و میگی: 

اون و میگی: 

یعنی دلم میخاست.

یک ساعت بعدش اینکه اس داد برو ببین نمرات من اومده.  

اس دادم خرج داره. ی شارژ برام فرستاد.  

اس دادم: بقیشو نقدی حساب میکنی؟ 

دیدم فایده نداره. زنگش زدم و ذوق کردم که چقدر زود کارت گیر کرد.

خلاصه گفتم خرج داره 50 تومن (با در نظر گرفتن اینکه دیروز پول بهم داده بود)(اشاره به از آب گل الود ماهی گرفتن)

گفت باشه. 

من که میشناختمش گفتم 50 نقد فردا صبح نه در زمان نامحدود

خندش گرفت. گفت باشه. 

گفت: نمره ها رو زدن. 

گفتم بله 

دو تا نمره هاش و به مزایده گذاشتم و چیکار داری تا اومدم بگم یک ربعی طول کشید. 

یکیشم الکی ترسوندمش که افتادی و اونم گفت اگه افتاده باشم پول بهت نمیدما و اینگونه شد که من مجبور به اعتراف شدم و پول خود را زنده کردم. 

قربون خنده هات برممممممممممممممممممم. ارزش خنده هات برام بیشتر از پول.  

خواننده های خاموش لطفا روشن شن!!!!