دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

خدایا شکرت

سلام. خوبین؟ سلام به پسر گلم. سلام به شوهر عزیزم. امیدوارم حالت خوب باشه نفس مامان. این روزا یکم درگیر خرید سیسمونی ام.ببخش اگه اذیت میشی مامانی. 

واژه مامان. یکم برام باورش سخته. دو سال از زندگی مشترکمون گذشت و قراره دی ماه ی فرشته کوچولو به جمعمون اضافه بشه. جدی الان تازه معنی گذشت عمر و میفهمم. 

پنج شنبه جمعه جاتون خالی رفتیم محلات و آبگرم. خدایی سعید هوامو خیلی داشت. خدایا شکرت. این همه گذشت و فداکاری جز عشق و دوست داشتن چه معنی میتونه داشته باشه. سنگ تموم گذاشت برام. خیلی هم خوش گذشت. 

همسرم با تمام وجود عاشقتم.بخاطر تموم خوبی ها و مهربونیات ممنون.خدایا شکرت. هزاران مرتبه شکرت. 

راستش امروز یکم دلم گرفت. اخه دیشب همسایه طبقه پایینمون اسباب کشی کرد رفت. صبح که از خواب بیدار شدم هیچ صدایی نمیومد. نه خودش نه بچه اش. همیشه با صدای بچه اش بیدار میشدم انرژی میگرفتم. 

یادم افتاد به اولین شبی که بعد از بدنیا اومدن بچه اش اومدن خونه. صدای  ی نوزاد. خیلی شیرین بود. 

خدا کنه ی مستاجر خوب پیدا بشه. من از تنهایی میترسم.

 

کلی کار دارم.اصلا هم حسش نیست.... 

هنوز اسمی برای بچمون انتخاب نکردیم... 

کلی کار داریم باید یکی از اتاقها رو واسه سیسمونی خالی کنیم... 

کلی خرید دارم ولی دیگه راه رفتن برام سخت شده و زود خسته میشم.... 

دلم میخاد اتاق پسرمو تزئین کنم ولی حس خلاقیتم کار نمیکنه. لطفا راهنمایی کنید.....  

دلمم برا سعیدم تنگ شده.از وقتی باردار شدم دلتنگی با تمام وجود حس میکنم. حس میکنم جدی جدی دو برابر شده این حس. همینطور حس دوست داشتنم.حس میکنم پسرمونم خیلی دلتنگ بابای مهربونش. 

 

تقدیم به تو مهربونم که وجودت سراسر ارامش و عشق و محبت.  

نظرات 5 + ارسال نظر
صدف شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:26 ب.ظ

کوشی مامانی ؟؟؟ پسملمون چطوره ؟؟؟

مامانی کمر درد داره. مدام باید متکاش دستش باشه هی دراز بکشه. پسری هم هی مشت و لگد تو پهلوهای من.....
ایشالا که خوبه...

بلورین جمعه 30 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:52 ب.ظ http:// boloorin.blogsky.com

مریم جونی چی شده دختر خوب؟
تو که نگرانمون کردی؟ زود بیا بگو چی شده...

سلام عزیزم. خوبی؟
دخترت قراره کی دنیا بیاد. فکر کنم دختر شما دو هفته ای از پسر من بزرگتر باشه.
دل دیگه گاهی میگیره....خدا رو شکر روزا میگذرند.

sadaf دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:43 ب.ظ

helet behtare khanoomi ??
dele baroonit aftabi shod aya ??

هی بارونی میشه هی آفتابی. وقتهایی که دو نفره میشه سعیدم کنارم نیست. باز ابری میشه.....
اصلا ی وضعی. دل بهونه گیری دارم من.

مرتضی چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:31 ق.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

مهم نیست که بچه دختر باشه یا پسر
مهم اینه که "لپ" داشته باشه

آبجی خانم خوب و مهربانم
بسیار از شنیدن این خبر خوشحال شدم.ایشالا ایشالا که هر چه زودتر پسر خوشملتون به دنیا بیاد و خانه عشقتون رو گرم تر و گرم تر بکنه.
به امید اون روز طلائی.

چه معیار مهمی!!!!!! لپ؟!!! سالم بدنیا بیاد ایشالا با شیر پدر(شیر خشک) لپ دار میشه.

ممنون. ایشالا. فعلا که اوضاع غیر از اینه.دعا کنید

صدف سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:10 ب.ظ

خانواده سه نفرتون همیشههههه پایدااااااااار

فدات.ممنون عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد