دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

کارورزی(قسمت دوم)

از فردا قرار برم تو یه کارخونه بعنوان کارورز طی بکشم !!!  وییییییییییییی من تنهایی میترسم.  

 

زنگیدم به خالم(همسن خودمه). کلی عجز و لابه که فردا بیا با هم بریم من تنها نباشم.  

 

بعد از یه ربع حرف زدن میگه مریم میدونی چیه؟ میترسم فردا از همون دم در سگا بیفتند دنبالمون. منم پام درد میکنه نمیتونم تند بدوم منو میخورند و تو در میری! فکر کن؟  

 

 

 جالبیش به اینه که اون منطقه جز شهرک صنعتی به شمار میره و من اصلا بلد نیستم چه جوری باید برم و برگردم تازه میخام یکی دیگرم جوون مرگ کنم.  

 

 

 بعد از کلی خندیدن خالم میگه اخه لباس مناسب کارخونه هم ندارم!!!!!  

به پیشنهاد خالم قراره دفتر مخشا دانشگامو ببرم اونجا. یکم نقاشی کنم بعدشم عمو مهندس مهربون بهم املا بگه!!! 

 

خلاصه دعا کنید دیگه.الهی این دانشگاه بمیره که باعث میشه مهندسای جوون دسته گلی!! مثل ماتو بیابون برهوت پر پر بشه.

نظرات 10 + ارسال نظر
مدیر جمعه 21 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ http://timarestan.blogsky.com/

صحنه جالبیه: سگ دنبال کارورز میدوه!!!

ایشالا نصیب روزی شما. یه روزم بشه ما بخندیم!!!!!!!!

شوخی کردما

Timmy شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:05 ب.ظ http://makhmali.blogsky.com

سلام دوست عزیز.
میخواستم اگه قابل دونستید و اهل تبادل لینک بودید خبرم کنید...
وفقط جون مادرت بگو با چه اسمی لینکت کنم.

سلام گرامی.

خاهش میکنم. خودتون قابلید. خبر کردم.

قسم نده گرامی. با همین اسم خودم بلینک.ممنون

من چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:58 ب.ظ http://mitoonam.blogsky.com/

سلام
خب به خالتون بگید یک کلمه بگه نمیام دیگه لباس مناسبو پای دویدن و.....نمیخواد راحت باشه

بالاخرا شما هم امانتی بودید دست خونواده......
حیف شد دارید پرپر میشید ..... من تازه اومدم به وبلاگتون...
شوخی بود ایشالا همیشه سرحال و شاد باشی

سلام. خوبی شما؟

نه قضیه این نبود. ما خیلی با هم حساب شوخی داریم.

بله. امانتی الهی هستم من.(چقدر درکت بالاست شما. ایول)

سعی میکنم بخاطر شما پر پر نشم. خوش اومدی عزیزم.

مرسی گلم. همچنین شما...

ایلیا سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ب.ظ

سلام
میدونی چرا دیر دیر میام
تقصیر خوته
زدی اگر بیکاری بیا تو
خب منم کار دارم دیگه
بزن اگر کار داری بیا تو
و اما کارورزی قسمت دوم
مواظب عمو مهندس مهربون باش
چون مهندسا خیلی ترسناکن!!!
درضمن اگر خودتو زرنگ نشون بدی استخدامت میکنن
ژس خودتو زرنگ نشون بده
مثلا برو بشین پشت دستگاه و محصولات یکسالشون رو به فنا بده
میدونم که موفق میشی!!!!

سیلام. چطوری تو؟
چرا آیا؟
این عنوان مال ۵ سال پیش بود که ادما بیکار بودند نه حالا که باید به زور آدما رو اورد اینجا(اصلا منظورم تو نبودیا)

اصلا مهربون نیست. . ترسناکم هست. خیلی سوسوله

وایی خدای من چه پیشنهاد معقولی. چرا به فکر خودم نرسید.

چشم من حتما خودی نشون میدم شاید استخدامم کنند شایدم سر یکی دو روز برگمو امضا کنند برم و راحت شم.

مرسی از رئوحیه و امیدواریت.خودمم میدونم این استعداد و دارم.

یاسمن دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:55 ب.ظ http://persavoshi.blogsky.com

سلام. خوبین؟
وااااااای... شما تو کدوم شهرین مگه؟
آخر خالتون باهتون اومد؟
راستی به منم سر بزنین
فعلا بای بای

سلام. ممنون. شما خوبی؟
اصفهان. چطور مگه آیا؟

بله اومد. داستان داره که تو قسمتا بعدی براتون میزارم.
باشه. اومدمممممممممممممم

سعید یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:27 ب.ظ http://saeid140.blogsky.com

راستی یادم رفت از وبلاگت تعریف کنم و از این که مارو از بیکاری یک راست بردی سر کار تشکر کنم
فعلا بااااااای....

مرسییییییییییی. خاهش میکنم. قابلی نداشت. شما از اون بیکار خوباش بودین که نظرتونو گفتین.

بازم ممنون

سعید یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:14 ب.ظ http://saeid140.blogsky.com

سلام

این کارورزی به دانشجو (بخصوص دخترا)می فهمونه که کار کردن در بیرون از خونه سختر از تو خونه ستُ نه نگو که تمام جملاتت همینو میگه خب بگذریم می خواستم بگم دانشجو وقتی که میره کارورزی یا همون کارآموزی تمام مطالبو بهتر یاد میگیره تا همش سر کلاس بشینو درس حفظ کنه

سلام.

با این نتیجه گیری که شما کردین. دخترا باید سربازی هم برند تا با مشکلات سربازی هم از نزدیک ؟آشنا بشند. آره؟!!!

من همیشه میگم کار کردن بیرون سخت تر از توی خونست.و منکرش نیستم. کار خونه سخت نیست اما وقت گیره و پولی هم توش نداره که مثل شما آخر ماه ذوق کنیم

ای بابا دست رو دلم نزار که از دست این دانشگاه خون شده بخدا...

مرتضی جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ب.ظ http://omid-e-naomid.blogsky.com/

عیبی نداره!!!!
عوضش نمیگی که کار یاد میگیری؟

سلام. خوبی؟
کار کیلویی چنده؟ خیلی یادمون دادند که حالا بریم دوره عملی رو بگذرونیم!!!!!!

نازنین پسر جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:49 ب.ظ

سلام گرامی

زیاد ناراحت نباشین ... این شتریه که در خونه هر دانشجویی می خوابه

دو ترم دیگه هم نوبت من می شه

در پناه حق ... خوب و شاد باشید

سلام گرامی. احوال شما؟

ناراحت نیستم. میترسم. نگرانم.

بهتره بگی این شتریه که رو لیسانس هر دانشجویی خابیده

بیا من یادت میدم. نگران نباشیا

مهراب جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:05 ب.ظ http://mehrab.blogsky.com

سلام مریم نترس که ترس یکی از دلایل شکست است برو

نمیدونم اون نظرت رو تاید کنم یا نه
اگه خواستی بیا در اون مورد با هم حرف بزنیم

یا حق

سلام. احوال شما؟

رفتن و که مجبورم برم اما موفقیتشو مطمئن نیستم..

هان؟ یادم نیست کدوم نظر؟آیا؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد