دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

امتحان بیاد ماندنی.....!!!

دیروز میان ترم حسابداری ۳ داشتم.امتحان تو ۲ تا کلاس برگزار شد.مراقب یکی از کلاسا خود استاد بود که بچه ها جرات نداشتند کوچکترین حرکتی  مبنی بر نجات نمرشون انجام بدند. 

در عوض کلاس ما: 

چون امتحان تشریحی بود نیاز به شور و مشورت داشت. بچه ها این نیاز و با همکاری هم برطرف کردند.دراین بین بچه هایی هم بودند که هم اکنون نیازمند جواب سوالا بودند و خدا روشکر چشمهای منتظر  اونا هم خیلی زود به جواب سوالا روشن شد. 

و از همه جالبتر پسری که صندلی پشت من نشسته بود و به دلیل اینکه عینکش و نیورده بود. چشماش امدادهای غیبی رو به وضوح نمیدید.  

اونم وقتی مراقب حواسش نبود از رو صندلیش بلند می شد چشماش و به فاصله ۱۰ سانت(فاصله کمتر جواب نمیداد) زوم میکرد٬ذخیره ی ۳ ثانیه ای و انتقال به برگه.  girl_haha.gif

حالا من چطوری سوالا رو جواب دادم؟ 

اونطرف کلاس یه دختری بود که ظاهرا از این اعداد و ارقام سر در میورد. ایشون برای پسر کنار دستشون جواب هر دو تا سوال رو چکنویس نوشتند. 

منم با این شعار که میخواهم پاس شوم و از همه مهمتر میخاهم به دیگران کمک کنم و ذخیره اخرتم بشه!!! خواستار انتقال برگه به این طرف شدم و اونم در کمال ارامش برگه رو به من رسوند.  بدبخت این پسره پشت سر من چشماش نمی دید منم هی پاک٬خط خطی.....

 نتیجه گیری: 

خدایا ما که تلاشمون و کردیم نتیجش و به خودت واگذار میکنم! 

چقدر دخترا حسودن(البته همشون نه). دختره به دخترا تقلب نمیداد اما به پسره  تقلب داد.

نظرات 10 + ارسال نظر
اشکان دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ

من پسر یکی از سرمایه داران تهرانم.وضع مالی عالیه به همه ارزو هایم رسیدم جز یکی که نتوانسته ام یه دختر خوب پیدا کنم
من ۱۸ سالمه

سلام. خوب من چیکار کنم؟ هستی که هستی؟

اخه دختر خوب که نمیاد با تو دوست بشه.

مدیرمرکز دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ http://timarestan.blogsky.com/

اینکه شیرین کیه رو شما باید بگی(!) اما من در مورد یه خوراکی به نام شیرینی صحبت میکنم که به سحر هم وعده داده بودین( تو کامنت بالایی) طفره نرو!
کدومش رو باور نمیکنی؟ تقلب نکردن؟ امتحان تنظیم؟ یا اومدن سر کلاسای آموزشی؟!
حقمه؟!!...حالا که اینطور شد:ایشالا این نمونه تقلب سر خودت هم بیاد! ایشالا مچتو سر یه تقلب کوچیک بگیرن نمرت صفر بشه !الهی ...
همونجور که گفتم از تقلب تجربه خوبی ندارم. اما .وقتی مجانی باشه با کله میام!!

شیرین اسم دختر دیگه.(گفتم)
نه اول سحر جان باید شیرینی ازدواجش و پس بده بعد منم شیرینی پاس شدنم(ایشالا) بهش میدم.
خودت میگی به سحر وعده داده بودم نه به بعضی ها(کاملا غیر مستقیم۹

امتحان تنظیم خانواده رو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
. مستکبر بی رحم

حالا من یه چیزی گفتم تو چرا باور میکنی؟!

[ بدون نام ] یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ

یکی به نام سحر اون بالا حرف شیرینی زد انگار! مام هستیما!
منم مث احسان تا حالا تقلب نکردم. یه بار تقلب بهم رسوندن اونهم به زور سر امتحان تنظیم خانواده. البته بعدا فهمیدم گزینه اولی که خودم زده بودم درست بوده و با لطفی که دوستان داشتن غلط شد!!!!
امان از حسادت بعضیا...
یادم باشه یه جلسه توجیهی آموزشی واسه این راهکار رهایی بخش بیام خدمتتون! راستی کلاسای آموزشیتون ساعتی چنده!؟

سلام. چطوری؟

حرف شیرین؟!!! شیرین کیه؟ هان؟!!
مگه میشه. چه چیزا؟ من که باور نمیکنم
حقته. تا تو باشی تقلب بکنی.

اولاش رایگان. بعدش که شیرینیش و حس میکنی پولاش و ازت میگیرم.
البته چون شمایید تا اخر مجانی.

نازنین پسر جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام گرامی

دیدم نگرانم شدید اومدم بر طرفش کنم

من همین دور و برا هستم

مشغول درس و زندگی

فکر کنم آخرین باری که درست و درمون تقلب رسوندم اول دبیرستان بود ... تازه فکرشو بکنید که تقلب رسوندم ... نه که خودم تقلب کنم !!!

در پناه حق ... خوب و شاد باشید

سلام گرامیییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خوبی؟ خوب اره٬نگران شدم اخه همیشه شما بهم سر میزدین جاتون خیلی خالیه تو وبم

کدوم برا؟!

بابا اینقدر درس نخون. ول کن اون ترم که هم من افتادم هم شما .منم یه عالمه درس دارم ولی .....

جدی میگی گرامی؟!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی باحالی

مرتضی سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:31 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

اگه روزی گذرت به وبلاگ ما افتاد

شاید این جمعه بیایم شاید!!!!!!!!!!!!!!!!

صدف دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:06 ب.ظ

سلام به دوست جون جونی خودم
باز من سرم به درسا گرم شده وقت سر زدن به دوستامو هم ندارم. به ۲دلیل واقعا خوش به حالته یکی اینکه حسابداری صنعتی۲ رو پاسیدی من که فک نمیکنم بتونم این ترم این درسو پاس کنم. دوم اینکه می تونی تقلب کنی آخه من جنم تقلب کردنو هم ندارم. نتیجه گیری اخلاقی : این ترم ۳ واحد حسابداریمو میفتم.

سلام صدف جونم. حالت خوبه دوست جونیم؟

خوش به حالت حداقل تو میدونی سرت به درس گرم شده من که نمیدونم چطوری روزا رو سر میکنم هیچی هم درس نمیخونم. اصلا حسش نیست

عزیزم من اصلا حسابداری صنعتی ۲ ندارم . فقط ۱ دارم که اونم هنوزم نگرفتمش. سخته صدف؟

من از دار دنیا همین یه استعداد و دارم البته اگه بقیه ادم باشند و تقلب بدند

منم حسابداری ۳ میفتم عزیزممممممممممممممم

احسان دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:19 ب.ظ http://ehsan12.blogsky.com


ایول
من توی دانشگاه تا حالا تقلب نکردم
آخرین باری که تقلب کردم سوم دبیرستان بود سر زنگ فیزیک


واقعا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مگه میشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دیدی گفتم بچه درس خونی

سحر دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ق.ظ

آره دیگه همیشه همینطوره. معمولاْ تقلب رسوندن به جنس مخالف یه لذت مضاعفی داره که نگووووووووو...
مبارکه اینشاا...
شیرینی ما فراموش نشه...

سلام سحرجونم. خوبی دوست جونمممممممممممم؟

دلم واست تنگیده شده.

مهم نفس کار که ارزش داره طرف مقابل چه اهمیتی داره!
این از همون جمله هاست که................(یادش به خیر)

شیرینی به چه مناسبتی؟! مهم امتحان ترم که میفتم. پایان ترم که دیگه از این خبرا نیست. در ضمنشم!شما لطف کنید شیرینی های قبلتون و با من تسفیه کنید تا منم جبران کنم

مرتضی یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

سلام.چه جور امتحانی بود خدا عالم است.دعا نمی کنم که پاس کنید چون می دونم بدون دعا هم پاس کرده هستید.راستی حالا این که دختره تقلب رو به پسره می رسونده خوبه یا نه!(می بینم که بوی حسودی می یاد)!

سلام. چطوری؟
امتحان بوده دیگه. با اینطور درس دادناشون همین امتحان بسه. البته اداره امور به عهده یکی از دانشجوها بود که اگه حرفی میزد همه خراب میشدن سرش.

نه معلومم نیست.مهم اون ۱۴ نمره پایان ترمه.شما کاری که میکنید دعا رو دریغ نکنید.
مرسی جاپونیییییییییییییییییییییییی

علی یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ http://omidvar.blogsky.com

به به. چه صفایی داره تقلب. اصلا روح آدم تازه میشه. ولی چه می چسبید که می افتادی توی اون یکی کلاس.
قبول کن کلا دخترها حسودن و به کسی تقلب نمیدن

به سلام علی اقای گل. از این ورا

خبر میدادی علی اقا گاوی شتری! چیزی ......

واقعا همین که میگی . همچین روحت صفا دار میشه نخونده بری و به همه سوالا جواب بدی. تازه ترم میشه اگه پایان ترمم قبول بشی

دخترا حسودن اما درجه حسادتاشون با هم میفرقه مثل درجه غیرت اقایون که میفرقه و کم و کمتر داره!

دعا کن علیییییییییییییییییییییییییی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد