دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

ترم تابستونه زوری..!!!

سلام.چطورین؟ 

بالاخره این دوتا امتحان منم تموم شد. و سه ماه شادی باز داره شروع میشه.  امتحان دومی که دادم داستانی داشت: 

اکثر درسای تخصصی تو کلاسا برگزار میشد.کنار دست منم یه پسری بود که یک ربع بعد از شروع امتحان با لبخندی ملیح  خودش و رسوند. 

تستی هاشو خیلی بد پیچونده بودند اول و اخر کتاب و قاطی کرده بودند و از ما جواب صحیحم میخاستند!(چه انتظارایی از ما دارند)! 

خلاصه اون بدتر از من. من بدتر از اون.من نگاه اون نگاتر!!! یکم که گذشت به خودم راضی شدم باز من یه شبه یه چیزایی خونده بودم و تقریبا نصف تستاش و درست زدم اما اون کلا با کتاب بیگانه بود. تستی ها رو از رو برگه من کپی کرد.

نوبت به تشریحی ها رسید.این بشر نره!! کلا 65 مین تشریحی ها رو به تفکر گذروند  اخرم برگشو سفید داد.به من گفت چکنویستو موقع رفتن بده من .گفتم محاسباتش تو چکنویسمه جدول سیمپلکساش تو برگمه.چیزی ازش سر در نمیاری. 

یه مراقب روووووووووووووووووو یی داشتیم.پایه بود.چون دیر رسیده بود چکنویس بهش نداده بودن. به مراقبه میگفت زحمت نکشید برگه ها رو حروم نکنید من چکنویس این خانوم و میگیرم!!! بعد از نیم ساعت تفکر عمیق بدبخت خسته شد. حقم داره!!.دستاشو اورد جلو خستگیشو در کرد. بهش گفتم خسته نباشی.    خندش گرفت گفت سلامت باشی.    

15 مین به پایان امتحان بهش گفتم واقعا به چه امیدی اومدی؟؟!!!خندید و گفت:به امید شما!!! 

ماشالا چه اعتماد به نفسی هم داشت.خنده  همش رو لباش بود.  

نتیجه گیری: 

عجب صبری خدا دارد.

نظرات 6 + ارسال نظر
صدف یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ق.ظ

سلام مریم جووووووووونم خوبی؟ نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده بود . ببخشید روزای قبل سفر انقد سرم شلوغ بود وقت نکردم بهت سربزنم. آره عزیزم رفته بودم کربلا خدا قسمتت کنه بی نظیر بود. سفارشتم انجام شد اگه قبول باشه. خیلی به یاد رفیقای وبلاگی بودم به خصوص تو که گل سرسبد بچه های وبلاگی . به سلامتی که امتحاناتم تموم شد مخصوصا اینکه آخرین امتحان پژوهش عملیاتی باشه.اونم هم تستی هم تشریحی. مگه نه ؟؟ از اینکه گفته بودی جدول سیمپلکس امتحانتو تشخیص دادم. فعلا

سلام صدف جونمممممممممممممممممممممممم.قربونت. تو چطوری؟ زیارت قبوی. بغل. بوس بوس بوسسسسسسسسسس
لطف داری عزیزممم.خودت خوب و مهربونی گلم

درست حدس زدی. پزوهش عملیاتی بود. خدا کنه پاس بشم.
جلب شدیا. حدس درست میزنی شیطون

آبی شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ق.ظ http://blue.persianblog.ir

سلام چطوری؟ از تقلب های خودت نمیگی . میای اینجا پسر مردمو خیت میکنی؟ ها؟ ببین من اومدم . دیگه باید دست و پاتو جمع کنی و دوران خوش گذرونی در کل به پایان رسید
بعدنشم شادزی دوستمان

سلام بلو.چطوری؟
نه اونا سیکرته!!! بد اموزی هم داره!!!

من خودمم اسم و فامیلش و بلد نیستم و دفعه اول بود میدیدمش. کی به کیه؟ بیخیال. نمیشناسینش که. حلال است!!!

یعنی چی؟ دست و پامو + کننم؟ ایا؟ من که دست و پام +!!!

شاد می زی ام!! شما نگران نباش نیگا

مرکزرهابخشی جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:02 ب.ظ http://timarestan.blogsky.com/

هر روز یه قالب جدید...؟!
هرروز بهترازدیروز...

شما که بگی خوبه یعنی دیگه خوبه. مرسی!!!!!!!!!(اوج لوسی)

مرکررهابخشی جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ب.ظ http://timarestan.blogsky.com/

خدا قوت!!
دست بالای دست بسیارست!!!
ولی در کل با این تیپ آدما اصلا حال نمیکنم و نمیتونم رفتارهاشونو توجیح کنم...انگار زندگیشون شده....(سانسور!)
بگذریم. ...یه فاتحه واسه دانش گاه ها و دانشجوها بخونیم...

سلامت باشی. زنده باشی.
اوهوم!!!!

من برات توجیح میکنم اونا میتونند هدفهای والایی رو دنبال کنند از جمله این هدفها هدر دادن پول بابا و یا مشروطی رکورد دار و یا گرفتن مدرک معادل و یا اخراج شدن و زن گرفتن میباشد

که اکثر این فرقه هدف پلید آخری و دنبال میکنند

مرتضی دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

سلام آبجی خانومی.خوفی؟می بینم که دل رحم شده اید و به جنس مخالف کمک می کنید.خدا از بزرگی کم تون نکنه!!!!!
ولی این همه جیغ و ویغ و برید کنارو من بمیرم تو بمیری و اینا فقط برای 2 تا امتحان بود.!!!!!!!!

سلام دادا جاپونی.چطورم؟! چطوری؟!

دل رحم بودم. کیه که بفهمه؟! جنس موافق و مخالف نداره. کلا هدف کمک به هم نوع برای نجات نمره رو خیلی دوست دارم

سلامت باشی برادر!

ویغ چیه مرتضی؟!. همین دو تا. اگه بدونی چه شبها که تا صبح با این دو تا میخابیدم!!!

حالا دعا کن پاس شم.خیلی بد بودند.

[ بدون نام ] دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ب.ظ

سلام مریم جونم
عجب آدم سر خوشی بوده این...من که تا شب امتحان دو دور نمی کردم دلم راحت نمی گرفت...خوش به حالش...بعضی ها خیلی بی خیالن...پیر نمی شن

سلام عزیزم.خوبی؟
فکر کنم بهارین باشی. درسته گلم؟

خیلی سر خوش بود. اسرار نهفته زیادی داشت. بابا درس خون. من زیاد خود کشی نمیکنم ولی حداق هی دور میخونم نخونده نمیام سر جلسه.

شدیدددددددددددددددددد با این حرفت موافقم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد