دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

افکار منحرف من!!!!

سلام به همگی. آخیششششششششششششششششش راحت شدم. یعنی راحت کردم خودمو. (امتحان اخریمو نرفتم بدم) از شرایط من تو پست قبلی که خبر دارین. هنوز درگیر تحویل دادن پروژه هستم. به قول سعید خدا کمکت کنه من چیکارم؟!  

دیروز عصر اقای همسر اومد دنبالم که بریم خونشون. تو مسیر گفت مریم میخام یه خبر هیجانی بهت بدم.حدس بزن.... 

من: چی برام خریدی؟؟؟ سعید:هیچی. دوباره حدس بزن 

من: بابا برام چیز خریده؟؟ سعید: نه....حدس بزن 

من: مامان برام چیز خریده؟؟ سعید: نه ه ه. حدس بزن 

من: خواهرت که مطمئنم چیزی نخریده(اشاره به علاقه شدی من به خواهر شوهر)!!!خودت بگو کی برام چی خریده؟ سعید: چقدررررررررررررررررررررررررررر ذهنت منحرف 

سعید: بابا..... من: دیدی گفتم بابا. بابا چی خریده؟؟ 

سعید: شصت کیلو قوره خریده تو خونه منتظر من و تو اند. 

من: سعید:من:نمیام . سعید:میبرمت

 وقتی رسیدیم خونه پدر شوهرم رو حیاط بود داشت قوره ها رو می شست. گفت:مریم بابا کجایی که دلتنگتیم( با خانواده اقای همسر حساب شوخی داریم). 

نگاه کردم دیدم مادر شوهر  داره شربت اماده میکنه که بیاره . گفتم بابا من میرم تو آشپزخونه. مامان بیشتر دلتنگمه  

خلاصه یکم قوره پاک کردم و هی غرر زدم. غر زدمممممممم. (چقدرر به من کار میگین. من تو خونه خودمونم قوره پاک نکردم. مگه چند تا عروس دارین.من ظریفم. من نحیفم و........) 

جاتون خالی کلی خندیدیم.  

نتیجه گیری: 

 اگرم بخام یه وقت جدی  حرفی بزنم اونا حس میکنند من شوخی میکنم.....

نظرات 2 + ارسال نظر
صدف چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:15 ق.ظ http://sadaf-2668.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااااااااام
مرررررررررررررررررررررررررررررریم جووووووووووووووووووووووووون.
خوفی؟
میبینم که حسابی ازت بیگاری میکشن
اشکال نداره این جوری خودتو تو دلشون جا میکنی
چرا نرفتی امتحانتو بدی ؟؟؟ مگه ترم آخر نبودی ؟
جات خالی منم الان دارم همزمان پروژه پایانیمو برای استاد گرامی ایمیل میکنم. بعد ۳ماه زحمت شبانه روز بالاخره تموم شد. دست دست
فعلا
درضمن پیش من بیا

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام صدف جون جونی. خوبی دختر؟ دلم برات تنگیده شده.
نیست منم خیلی کار میکنم براشون
قضیه اش مفصل عزیزم.
به به. به سلامتی و دل خوش. درس که تموم شد برو تو فکر چیزای دیگه......
قربونت. کامپیوترپر ویروس. نمیشه زیاد بیام نت. همه برنامه هام ویروسی شدن. خطر داره حسن.....اگه باز بشه میام پیشت.

مرتضی سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:34 ب.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

آبجی خانومی مهربانم سلام
خوب هستبن؟آقا سعید مهربانمون خوب هستن؟در کنار هم خوش میگذره؟
پس اینطور.عروس خانوم رفتن غوره پاک کردن.خب شنیده بودیم که تاهل هم هزار و یک مشکل همراه خودش می آورد ولی الان باورنون شد که بابا همه چی حقیقت داره.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که خطر از بیخ گوشمون گذشت وگرنه......

سلام داداش مرتضی.خوبیم.شما خوبین؟؟ عیالات منفرده خوبند؟!!!
خوششششششششششششش ایشالا روزی خودتون.
الان غیر مستقیم گفتی غوره درسته نه قوره؟ آیا؟؟
نه مشکلات نداره. البته فعلا نداره ....کی گفته مشکلات داره خیلیم خوبه. همش خاطرست.خوش میگذره. میگی نه امتحان کن......
بازم نامفهوم.خدایااااااااااااا حالا دیگه یا من و یا اینو......
آخرم نگفتی چیکار کنم قالب نظراتمو. باز نمیشه برای بعضیها که بخاند نظر بدند.آیااااااااااا؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد