دست نوشته های جلب مریم
دست نوشته های جلب مریم

دست نوشته های جلب مریم

کارای متفاوت زندگی متاهلی

سلام به تو.سلام به من. سلام به اون. سلام به شماها!!!!!! دست. دست. شل!!!! دست. حالا دست. بیشتر و بیشترش کن!!!!!! 

مردم شوهر میکنند خانوم بشند منم همون خانومی که بودم هستم!!!  

 

راستش شب جمعه ما رو فرستادند خونه بخت. اینقدددد سخته خونه داری بخصوص اینکه مجبوری تموم وسایل آشپزخونت یکماهی رو کابینتا باشه و هر چی برمیداری سریع بشوری خشک کنی بزاری سر جاش. آخه من کی اینقد زرنگ بودم. مامانم اینقد ذوق میکنه من زرنگ شدم. در پوست خودش نمی گنجه!!!    

 

شب اول هر جا رفتیم خودمون و به زور برا شام دعوت کنیم دیدیم اونا خسته تر از ما هستند مجبور شدیم به دلیل گرسنگی زیاد سریعا یه کوکو بپزیم که کف ماهیتابه همش پر خاطره شد کلی خندیدیم (کاملا چسبید کف ماهیتابه)..  ولی خب با حق سکوت ردش کردم.   

روز اول خورشت بادمجون پختم جاتون خالی. یه عالمه ظرف کثیف کردم. بعد دیدم گازم لکه شد. پاکش کردم. دیدم کتری قوری سر گاز هم روغن پاشیده بود بهش اونم شستم.رو در گازهم روغن پاشیده اونم پاک کردم. وای خسته شدممممممممممممم.      

 

یکم گردگیری کردم. یه دست آرکوپال زشت هم مادر شوهر هدیه داده بود اونام چیدم تو کابینت جلو چشم سعید که مثلا من خیلی خوشم اومده!!!!!!     

 بعدش اینقد خسته شدمممممممممم. ساعت 4:30 بود دراز کشیدم. گفتم ساعت 5 بلند میشم . خابم برد با صدا زنگ  از خاب پریدم تا اومدم متکا رو پرت کنم تو اتاق (بد اموزی داره یاد نگیرید) سعید اومد.خندش گرفت گفت خاب بودی؟؟؟ 

چه اسقبال گرمی همسرم!!!!!    

 

روز دوم به زور چشمامو باز نگه داشتم تا سعید از سر کار برگرده رفتم پشت در .در و محکم گرفتم اون بکش من بکش!!!!(اوج استقبال گرم). بعد در و ول کردم نزدیک بود پرت شم تو زیر زمین!!!    

 

امروز کلی فکر کردم کجا برم که متفاوت باشه.  رفتم تو پله های پشت بوم نشستم. اومد تو صدام کرد. خانومی. مریم خانوم. مریم جون. بعد گفت باید پیدات کنم. اومد تو اتاق بالایی من خندم گرفت منو دید. حالا رو پشت بوم من بدو اون بدو!!!!!    

 

بهش گفتم فردا کجا برم که خیلی متفاوت باشه. فردا میخام برم تو زیر زمین ولی تو نیاااااااا!!!!!!!! 

زندگی متاهلی خوبه. برید متاهل بشید البته اول یه حساب کتاب بکنید چون خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی پول میخاد. خدا همه رو خوشبخت کنه.الهی امین...... 

فعلا خونه مامانمم. دیر به دیر آپ میکنم. ببخشید....

نظرات 6 + ارسال نظر
mosaferi az door جمعه 7 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:06 ق.ظ

چه زجری بکشه این سعید....جاش تو بهشته

زبونت چه رشدی کردی ماشالا......
چیزی ندارم بگم جز اینکه تو هنوز زنده ای......

aram یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ب.ظ http://www.aram12.blogfa.com

salam azizaaaaaam mobaraket bashe khle maryam

man asheqe neveshtehatam

سلام عزیزممممممممممممممممممممم. چه با انرزی. مرسی گلم. سلامت باشید
واقعا؟!!!! ذوقققققققققققققققققققققققققققققققق

لبخند پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:54 ق.ظ http://labkhandam.blogsky.com/

سلام مریم گلم
خوبی؟
بابا تبریک می گم
ایشالا خوشبخت بشید
چه قدر بی خبر؟
...
البته نباید من و بشناسی...
چون بنده یه نفری هستم که اگر بگم وبم و تغییر دادم لنگه کفش انتظارم و می کشه
درست حدس زدی
به نا به دلایل لو رفتن باز وبم و تغییر دادم...
واقعا لو رفتم توسط یه نفری که نباید می فهمید من وب دارم...و اینجوری شد که واقعا مجبور شدم به تغییر
دیگه اینجوری شد دیگه...
اوایل مرداد بود...
...
بی خبر نذاری بری ها...زود به زود بیاخبر بده از خودت...
یه هویی دلم واست تنگ شد اومدم وبت...ما دوستای قدیمی هستیما...یادت که نرفته؟

سلام عزیزممممممممممممممممم.خوبی شما؟
مرسی گلم. همچنین شما
ببخشید دیگه. درگیر خریدن جهیزیه بودم.
ای بابا. من الان ترجیح میدم سکوت کنم که بار معنایی زیادی داره. از دست تو دخمل. خوب اون میره تو وبلاگایی که لینکت کردن باز بدست میاره آدرست و عزیزم.
برا پستات رمز بزار خیال خودمو خودت و راحت کن.
منظورت کدومه؟ توت فرنگی؟ بهارین؟؟ لبخند یا....... بازم بگم.
فدات مرسی دوست با معرفت من...

صدف شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ب.ظ http://sadaf-2668.blogsky.com

سلام عروس ملوس خوشحالم انقد خوشحال و شادی....
خدایی هنوز بزرگ نشدیا!!!!!!!!!!!!
سعی کن هروقت رفتی خونه مامانت آپ کنی به منم خبر بده سریع بیام بخونم چون با نوشته هات کلی انرژی میگیرم. همیشه خوشبخت باشی

سلام صدف جونممممممممممممممممممممممممممممممم.
همش شادی نیست. همین دیشب یه اتفتق بدی افتاد که ممکن بود به قیمت جون سعیدم تموم بشه خدا رحمش کرد.
شادی و غم همش با همه.
خیلی معلومه؟!!!!
خبر خبر من به روز شدم بدو بیاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مرسی گلم. همچنین شما...

مرتضی جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ق.ظ http://i-morteza.persianblog.ir

آبجی خانم خوب و مهربانم سلام
صمیمانه ترین تبریکات من رو پذیرا باشید.دعا می کنم که ایشالا ایشالا در زندگی مشترکتان خوشبخت بشوید و سراسر زندگی شما سرشار از شادی و موفقیت توام با آرامش باشد.
امیدوارم که ایام همیشه به کامتان باشد و روزهای طلائی در انتظارتان.
این مسائلی هم که گفتید در اوایل هر زندگی مشترک پیش می آید و نیاز به زمان است تا حل شوند.البته یه وقت سوء تفاهم نشود من خودم این تجربه رو نداشته ام فقط شنیده هایم رو می گویم.

سلام آقا مرتضی. احوال شما؟
ممنون. شما همیشه نسبت به ما لطف داشتین.
جون به جونت کنند مشکوکی. لو ندی یه وقت. من که میدونم متاهل شدی جلب......

عباس سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:59 ب.ظ http://abas.blogfa.com

سلام وبلاگ خوبی دارید. دوست داشتید به وبلاگ منم سر بزنید و اگر مایل به تبادل لینک بودید خبر کنید. یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد